مقدمه
از نظر
اسلام، هدفِ نهایی از آفرینش انسان رسیدن به کمالِ مطلوب(قرب الهی) و راه آن،
زندگی براساسِ بینش ها، گرایش ها و ارزش های توحیدی است؛ برای همین، اسلام میخواهد
با مهندسی فرهنگ و جامعه، براساس آموزه
های توحیدی، زمینه های لازم را برای تربیت و رشد چنین انسانی فراهم آورد. موجودیت،
هویت و استقلال هر جامعه و فرهنگی، همواره به وسیله عوامل درونی و بیرونی در معرض
تهدید، تضعیف، آسیب، دگرگونی و نابودی است. در اين ميان، نفوذ، اثرگذاری و سلطه
سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بیگانگان و عناصر فرهنگى ناسازگار با فرهنگ و
جامعه ميزبان، از عوامل مهمِ بيرونى است؛ برای همین آموزه های اسلامی بر حفظِ
موجودیت و استقلال مسلمانان در حوزه های مختلف و پیش گیری از هرگونه نفوذ، سلطه،
اثرگذاری و چیرگی بیگانگان بر آن تاکید میکند.
اسلام برای
حفظ، استقلال و پایداری فرهنگ و جامعه دینی، دو راهبردِ ایجابی و سلبیِ کلان و
دائمی با راهکارهایِ فراگیر را طراحی کرده است. از يك سو با راهبرد ایجابیِ
«تولّى»، در صدد ايجاد همگرايى داخلی ß همبستگى
اجتماعیß
يگانگى ßمقاوم
سازیß
و مصونیت فرهنگ و جامعه اسلامی از درون است و از سوى ديگر، با راهبردِ سلبیِ
«تبرّى»، در صدد ایجاد واگرائی با بیگانگان ß
تحریمِ بیگانگانß
ایجاد مرزهای اجتماعی و فرهنگی ß پیشگیری از نفوذ، اثرگذاری و سلطه بیگانگان ß
و صیانت از فرهنگ و جامعه اسلامی در برابر عوامل تهدید کننده بیرونی است. راهبرد
تبری و واگرایانه و راهکارهای مختلف آن، اغلب بر مقاومت و مبارزه منفی استوار است.
درباره راهبرد و راهکارهای مقاومت منفی در
ارتباط با بیگانگان از دیدگاه آیات و روایات، پژوهشی یافت نشد. هدف پژوهش، تبیین
رویکرد سلبی در مقاومت و مبارزه و راهکارهای آن است که به رغم تاثیر زیاد و پایدار
آن در صیانت از جامعه و فرهنگ اسلامی و شکست دشمن، مسلمانان به ویژه سیاستمداران،
اندیشمندان و پژوهشگران مسلمان از آن غافلند.
شناساندن
راهبرد و راهکارهای مقاومت منفی و لزوم سیاست گزاری بر اساس آن در حوزه های مختلفِ
ارتباط با بیگانگان برای صیانت از موجودیت و استقلال جوامع و فرهنگ اسلامی به ویژه
در شرایط کنونی جهان، اهمیت و ضرورت چنین پژوهشی را میرساند. در این پژوهش از روش
اسنادی با مراجعه به منابع کتابخانه ای و تحلیل نظری مجموعه آموزه های مرتبط،
استفاده شده است.
1- مفهوم شناسی
الف. راهبرد: راهبرد، معادلِ
«استراتژی»(Strategy) است که اصل آن
یک مفهوم نظامی است، اما در حوزه های دیگر مانند اقتصاد، تجارت، مدیریت، سیاست و
فرهنگ نیز به کار میرود. قطع نظر از اختلافات، راهبرد را میتوان به معنای سیاست،
برنامه یا یک طرحِ کلان به منظور سازماندهی و مدیریتِ اقداماتِ گوناگون برای
دستیابی به اهدافِ مشخص و بلند مدت با توجه به تغییرات محیطی و شکل دادن به آینده
و کنترل آن دانست. یک راهبرد خوب، باید دربردارنده تعریف هدفِ بلند مدت، راهکارهای
رسیدن به آن، چگونگی به کارگیری ظرفیت های گوناگون و پیش بینی منابع لازم باشد.طراحی و مديريت راهبردی، نیازمند ذهنيتي پويا،
آيندهنگر، جامعنگر و اقتضايي و مدیریت راهبردی در مقایسه با سطوح دیگر
مدیریت(عملیاتی، تاکتیکی و تکنیکی)، عالی ترین سطح مدیریت است.(گروه مولفان، 1396،ص104؛ انوری، 1394،ص
2268؛ آرمسترانگ، 1390، ص37؛ بذخشانی و فروزانفر، 1389،ص86؛ کاوه و صبور طینت،
1390، ص40)
ب.راهکار: واژه
راهکار ترکیبی از راه و کار، معادلِ واژه فرانسوی مِکانیزم (Mekanizam) و به معنای راه و شیوه
حل مسائل است.(انوری، 1394، 2268) واژه تاکتیک هم اغلب در کنار راهبرد به کار میروند.
تاکتیک نیز در فارسی به معنای راهکار، ترفند، شیوه و تدبیر است و به روش هایی گفته
میشود که راهبرد به وسیله آن اجرا و عملیاتی میشود؛ بنابراین راهکار و تاکتیک،
جزئی از راهبرد و در خدمت آن میباشد و برخلاف راهبرد که در دراز مدت قابل تحقق و
دارای گستره بیشتری است، در کوتاه مدت محقق میشود و گستره محدودی دارد.(برادران
شرکاء، 1386،ص 128)
ب. مقاومت: مقاوِمت، اسمِ
مصدر، از ریشه «ق. و. م» و به معنایِ ایستادگی، پایداری و پافشاری است.(دهخدا،
1377، ص21302) مفهوم مقاومت، اختصاص به رویاروییِ نظامی ندارد و قطع نظر از حوزه
های گوناگون، یکی از مفاهیم و اصطلاحات رایج در علوم اجتماعی به ویژه جامعه شناسی
سیاسی است که متاثر از مصادیق و رویکردهای مختلف، تعاریف و تبیین های گوناگونی
یافته است. مقاومت به مفهوم جامعه شناختی آن را میتوان رفتار آگاهانه یک فرد،
گروه، سازمان، جامعه یا حکومت در برابر فرد، گروه، سازمان، جامعه، حکومت یا فرهنگ
مخالف و معارض تعریف کرد که با هدف حفظِ موجودیت، هویت، استقلال یا هرگونه حقوق و
منافع مشروع و دفاع از آن و به زانو درآوردن طرف مقابل انجام میگیرد. کنش های
مقاومت آمیز میتواند با توجه به تعداد کنشگران به دو دسته فردی و اجتماعی تقسیم
شوند. (کیانی و میرقادری، 1388، ص70؛ صادقی، 2004، ص70؛ Hollander & Einwoher, 2004, 538 ؛ Robin, 1996, 245)
ج. مقاومت منفی: مقاومت، نظر به
ایجابی و سلبی بودنِ کنش ها و واکنش های مقاومت آمیز، به مقاومت مثبت و منفی یا
مستقیم و غیر مستقیم قسمت میشود. مقاومت مثبت با انجام کنش ها و واکنش های تهاجمی
و تدافعی و اغلب خشونت بار پدید میآید. مانند دفاع در برابر تهاجم دشمن و حمله
تلافی جویانه و بازدارنده به مواضع آن یا درگیری ها و شورش ها اجتماعی و اعتراضات
خیابانی، اما مقاومت منفی بر کنش ها و واکنش های واگرایانه، تحریمی و محدود کننده
و پرهیز از برخوردهای مستقیم، فیزیکی و خشونت بار استوار است. مانند تحریم ازدواج،
کالاها، رسانه ها یا روابط اجتماعی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی با مخالفان و
دشمنان. مقاومت منفی که نوعی مبارزه مسالمت آمیز و بدون خشونت است به شرط
سازماندهی خوب و پشتیبانی افکار عمومی به ویژه رسانه های همگانی میتواند در رسیدن
به هدف بسیار اثرگذار باشد. (همان ها)
مبارزه و
مقاومت منفی که مقاومت مدنی هم خوانده میشود، در مطالعات اجتماعی پدیده ای نسبتا
تازه است. مبتکر آن را نویسنده ای در آمریکای شمالی به نام ديويد ثرو هنري (David Thoreau
Henry) دانسته اند. او در مخالفت با جنگ مکزیک به
دولت مالیات نداد. کارل مارکس در سال 1848 میلادی کوشید با استفاده از این روش،
جنبشی در ندادن مالیات بر ضد دولت آلمان راه اندازی کند. مبارزات گاندی بر ضد
استعمار انگلیس و دولت دست نشانده آن در هند، نمونه دیگری از مقاومت و مبارزه منفی
است. او در سال 1930 میلادی با بسیج هزاران هندی برای جمع آوری نمک، تلاش کرد به
دولت هند مالیات ندهند. وی همچنین هندی ها را از فرستادن فرزندانشان به مدارس
دولتی، مراجعه به دادگاه های دولتی، استخدام شدن در ارتش و عمل کردن به دستورات
دولت نهی کرد. گاندی سرانجام توانست از این راه، هندوستان را نجات داده و استقلال
بخشد.(گاندی، 1398، 281؛ لعل نهرو، 1390، 880-886) در سال 1955م نیز، سیاه پوستان
شهر مونتگمریِ آمریکا در اعتراض به قانونِ نژادپرستانه تفکیکِ صندلی های سیاه
پوستان از سفید پوستان، از سوار شدن به اتوبوس ها خودداری و پیاده رفت و آمد
کردند. این اعتراض یک سال ادامه داشت و سرانجام، دادگاه عالی آمریکا با نقض قانون یادشده
به این تبعیض نژادی پایان داد. جنبش تحریم تنباکو نیز نخستین مقاومت منفی در ایران
بود که با حمایت شدید افکار عمومی به نقض قرارداد رژی انجامید. (نهاوندیان، 1358،
ص66؛ تیموری، 1361، ص79-80)
مقاومت
منفی، امروزه در قالب تحریم های گستره بین المللی، توسط قدرت های سلطه جو، علیه
برخی کشورها مانند کوبا، ایران و کره شمالی با هدف کنترل و تغییر رفتار و رژیم این
کشورها انجام گرفته و حوزه وسیعی از قبیل تحریم، شرکت ها، شخصیت ها، خرید و فروش
نفت، امور بانکی، روابط تجاری، صنایع دفاعی، انرژی هسته ای، حمل و نقل هوایی، دارو
و جز آنها را شامل میشود.
ج. بیگانگان: مراد از بیگانگان
در این پژوهش، غیر مسلمانان به ویژه دشمنان اسلام و مسلمانها هستند. از دیدگاه
اسلام، غیر مسلمانان دو گروه عمده هستند و برخورد اسلام با آن دو متفاوت است. دسته
نخست، كفار حربی یعنی غیر مسلمانانی كه با اسلام و مسلمانان سر جنگ و دشمنی داشته
و برای سلطة سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی بر جامعه اسلامی و نابودی اسلام و
مسلمانان تلاش میكنند. اسلام شدیدترین مرزبندیهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را با
این گروه دارد. دسته دوم، كفار غیر حربی؛ یعنی غیر مسلمانانی كه هیچ گونه دشمنی با
اسلام و مسلمانان ندارند. اسلام ارتباط متقابل، داد و ستد، رعایت حقوق اجتماعی و
نیكی كردن و عدالت پیشگی نسبت به آنها را نهی نمی كند.(ممتحنه/ 8 ـ 9)
هر چند با آنان نیز به پاره ای مرزبندیهای اجتماعی و فرهنگی پرداخته و مسلمانان را
از داشتن برخی روابط با آنها نهی میكند. در این پژوهش، بیگانگان، اغلب ناظر به
دسته نخست میباشد.
2-
راهبرد مقاومت منفی
اسلام خود
را دين جهانى دانسته و با فراخواندن بشر به سوى باورها، ارزش ها
و هنجارهاى توحيدى، میخواهد كه جامعه (امّت واحده) و فرهنگ جهانى واحدى (توحيدى)
تشكيل دهد; اما از طرف دیگر واقعيت هاى فرهنگى،
اجتماعى، سیاسی و اقتصادی حاكم بر جوامع بشرى را ـ هر چند كه مورد تأييد نباشند ـ
پذيرفته، و پيروان خود را ناگزير از زندگى در جامعه جهانی و ارتباط با بيگانگان مى داند.
از اين رو، به چاره انديشى
پرداخته است تا از يك سو، مسلمانان بتوانند ضمن مقاومت در برابر سلطه و نفوذ جوامع
و فرهنگ های بیگانه، موجودیت و هويّت فرهنگى و اجتماعی و سیاسی خود را حفظ کنند و
از سوى ديگر، با اصلاح جوامع و فرهنگ ها، زمينه
«توحيدى» شدن آن ها را فراهم آورند; برای همین، ضمن به
رسميت شناختن مرزهاى جغرافيايى و قراردادى در روابط بين الملل،
اساس تفكيك بين فرهنگ ها و جوامع بشرى را «جهان بينى»
توحيدى و غير توحيدى دانسته و نظر به حاكميت اسلامى و غير اسلامى، کشورها را به
«دارالكفر» و «دارالاسلام» تقسيم مى كند.
پس از تفكيك
جوامع و فرهنگ ها بر اساس جهان بينى توحيدى، با دو راهبرد «تولی» و
«تبری»، خطوط كلى وسياست كلان مربوط به ارتباط مسلمانان با همدیگر و بيگانگان را
ترسيم کرده است. دو راهبردِ داخلی و خارجی اسلام بر قانون جاذبه و دافعه استوار
است; قانون فراگيرى كه در اشكال گوناگون بر همه پديده هاى
هستى حاكم بوده و دنياى جسم و جان و حیات فردی و اجتماعی آدمى را نيز در تسخير
جلوه هاى گوناگون خود دارد. بر اساس اين قانون، كه
انسان از رهگذر آن مى تواند با حفظ موجودیت و هویت فردى،
اجتماعى و فرهنگی خویش، امكان زندگی و تكامل را براى خود و جامعه و فرهنگ خویش رقم
زند، آدمى به سوى هر چيز و هر كس كه به نوعى نيازى از او را برآورد و لذت و كمالى
برايش فراهم سازد، گرايش مى يابد و از هر چيز و هركس كه به گونه اى
حيات جسم و جان و فرهنگ و جامعه او را
تهديد كرده و رنج و نقصى به دنبال آورد، گريزان است و نفرت دارد، با اين تفاوت كه
گرايش ها و گريزهاى آدمى اغلب از روى آگاهى و اختيار
صورت مى گيرند. به همين دليل نوع شناخت انسان، قطب نماى
آن مى باشد.
از منظر اسلام، حيات و تكامل حقيقى انسان در
گرو حيات فكرى و فرهنگى اوست. از اين رو، از يك
سو و براى حفظ حيات و هويّت فرهنگى و اجتماعی مؤمنان و پایداری در این راه، بر
فعّال كردن جاذبه و دافعه آنان و نفى بى تفاوتى نسبت
به فرهنگ ها و جوامع جاهلى(غير توحيدى) تأكيد میورزد و از سوى ديگر، با نفى
عصبيّت هاى خونى(خانوادگى و قبيله اى)،
جغرافيايى، نژادى (رنگ و زبان)، صنفى و حتى انتساب اسمى به اديان آسمانىو
جاهلى خواندن آن ها، با دو اصل «تولّى و تبرّى»، جاذبه و
دافعه اجتماعى و فرهنگى مسلمانان را در جهت فطرى و الهى هدايت مى كند.
اين دو راهبرد، از اصول عملى اسلام و به عنوان دو سياست كلان و راهبردى، تطبيق
اجتماعى، سیاسی، فرهنگى، اقتصادی و نظامیِ اصل توحيد و شعار اساسى آن (لا اله الا
اللّه) مى باشد كه از يك سو، با نفى خدايان دروغين
(لا اله)، انسان ها را از بندگى آن ها
نهى كرده، بر باورها و ارزش هاى غير توحيدى خط بطلان مى كشد
و از سوى ديگر، با اثبات خداى يگانه (اللّه) و دعوت انسان به بندگى او، جهان بينى
و ارزش هاى توحيدى را فراروى بشر قرار مى دهد.
اسلام با دو
راهبرد تولّى و تبرّى بر آن است كه توحيد را در تمام انديشه ها،
باورها، ارزش ها و هنجارهاى فردى، اجتماعى و عبادى
انسان ساری و جارى ساخته و باورها، ارزش ها و
هنجارهاى غير توحيدى را از صحنه زندگى او حذف کند. برای همين، از يك سو، پيروان
خود را به جانب دارى از فرهنگ توحيدى و همگرايى با مؤمنان
صالح و جوامع دینی، به عنوان تجسّمى از آن فرهنگ فرا مى خواند
تا از اين طريق، جامعه اى بر اساس فرهنگ و نظام اجتماعى و سياسى
برخاسته از توحيد بناکرده و با ايجاد همبستگىِ شديد روحى، فرهنگى و اجتماعى بين
اعضاى آن و رهبران فكرى و اجتماعى اش، هويّت
فرهنگى و اجتماعى آن را حفظ و با مقاوم سازی درونی، از هضم شدن آن در فرايند
تحولات تاريخى و اجتماعی جلوگيرى نمايد و از سوى ديگر، مؤمنان را به بيزارى جستن
از فرهنگ جاهلى و كفّار و مشركان، كه تجسّمى از آن فرهنگ جاهلی و غیر توحیدی هستند
و مقاومت در برابر آنان دعوت مى كند تا از نفوذ فرهنگ بيگانه در جامعه
اسلامى، تسلط و اثرگذاری بیگانگان بر آن و نابودی فرهنگ و جامعه توحیدی پيش گيرى
كند.
راهبرد تبری
که یک سیاست و استراتژی واگرایانه و دائمی نسبت به بیگانگان است، اغلب بر مقاومت
منفی استوار است و به تحریم روابط مسلمانان با دشمنان در حوزه های مختلف اجتماعی،
فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی و ایجاد پاره ای محدودیت ها و ممنوعیت ها برای
آنان میپردازد. این راهبرد اغلب ناظر به رفتارهای عاری از خشونت و برخوردهای غیر
مستقیم و غیر فیزیکی است و اختصاص به زمان جنگ هم ندارد.
نكته شايان توجه اینكه اساس تبری و راهبرد
واگرایانه اسلام، بيزارى و برائت قلبى، زبانى و عملى جستن از باورها، ارزش ها،
ايدئولوژى، هنجارها و نمادهاى غيرتوحيدى و مقاومت در برابر نفوذ، تسلط و اثرگذاری
مستقیم و غیر مستقیم آنهاست، اما چون اين عناصر در افراد، گروه ها
و نظام هاى اجتماعى ـ سياسى، تجسّم مى يابند،
اسلام پيروان خود را به واگرايى نسبت به آن ها
و مقاومت در برابر آنان نيز فرا مى خواند. از
اين افراد و گروه ها، در كتاب و سنّت با عناوين گوناگونى
ياد شده است كه برخى كلى بوده و توسط برخى ديگر از عناوين جزئى، معنا و مصداق مى يابند.
از جمله مى توان به عناوينى همچون طاغوت(نحل/36)،شيطان(یس/60)، دشمنان خدا(ممتحنه/1)، كفّار، مشركان(توبه/3)، يهود و
نصارا(مائده/51) و منافقان(مائده/52)اشاره كرد. قرآن سبب برائت و
بیزاری را دشمنى افراد و گروه هاى ياد شده با فرهنگ توحيدى، خدا،
پيامبر(ص) و مؤمنانذكر مى كند.
3-
راهکارهای مقاومت منفی
اسلام راه كارهاى
گوناگونِ روانى، اجتماعى، فرهنگى، سیاسی، اقتصادی و نظامی را به شكل بسيار منطقى و
حكيمانه براى عملياتى شدن راهبردِ واگرایی و مقاومت منفی در همه حوزه ها پيش بينى
کرده است. این راهکارها در صورت عملیاتی شدن، زمينه نفوذ، اثرگذاری و سلطه
بیگانگان را از بين مى برد. عمده ترين
این راه كارها عبارتند از:
3-1- راهکارهای فرهنگی
با توجه به تاثیر جامعه در سلامت و انحراف فکری
و رفتاری افراد، اسلام از يك سو با سازوكارهاى گوناگونى همچون تبليغ، ترويج و
تعميق باورها، انديشه ها، ارزش ها، و هنجارهاى اسلامى و اصل امر به معروف بر آن
است كه آن ها را تبديل به
فرهنگ عمومى كرده و با اصلاح ناهنجارى هاى فكرى و رفتارى به سالم سازى فرهنگى و اجتماعی بپردازد و از سوى ديگر، با ارائه راه كارهاى فرهنگیِ گوناگون به مبارزه منفی با فرهنگ
غیر توحیدی و مقاومت در برابر آن فرا میخواند تا فضاى فرهنگى جامعه به عناصر
فرهنگ غير توحيدى آلوده نشود. در ذيل به سه نمونه از مصاديق تحريم فرهنگى اشاره مى شود:
الف. تحریم رسانه ها و فراورده های
فرهنگی: از نگاه اسلام، هر كسى مى تواند
براى خود هرگونه باور و انديشه اى داشته باشد و در خلوت خانه خود، هر
رفتارى انجام دهد. وى هرچند نزد خداوند بازخواست خواهد شد، ولى كسى حق تجسّس و
دخالت در كار او را ندارد. اما اگر همين فرد یا یک گروه در صدد ترويج همان باورها
و ارزش هاى غير دينى برآيد، چون جنبه اجتماعى پيدا مى كند،
اسلام دستور برخورد شديد با وى را مى دهد; چرا كه
موجب تضعیف باورها و ارزش های دینی و دگرگونی فرهنگ عمومى جامعه و افول آن مى شود.
برای همين، اسلام آن دسته از رسانه ها و محصولات فرهنگى را كه به نوعى باورها،
انديشه ها، ارزش و
هنجارهای غير اسلامى را ترويج و يا در باورها و ارزش هاى
دينى القاء شبهه و ترديد یا امنیت ملی و همبستگی اجتماعی را تهدید مى كنند،
تحريم و از بین بردن آن را واجب كرده است. اين راه كار
از دير باز تحت عنوان «حرمت كُتُب ضالّه» مطرح بوده و همه فقها، نگه دارى،
چاپ، تكثير، خريد و فروش، خواندن، تدريس و درس گرفتن اين گونه
كتاب ها و نيز كسب درآمد از راه هاى
مذكور را حرام دانسته اند، جز براى اهل فن و براى نقد و بررسى
آن ها.(حلی، 1412ق، منتهی المطلب،2/1013؛ انصاری،
1420ق، 1/186)روشن است كه
انواع رسانه های دیداری، شنیداری و نوشتاری، شبکه های اجتماعی، ماهواره ای و
اینترنتی نيز که سخنان، تصاوير و فیلم های ضد اخلاقی و ضد دینی و امنیتی منتشر میکنند
نیز همين حكم را دارند. فقها براى اين حكم به كتاب((لقمان/6؛ حج/30؛ نور/ 19)،
سنّت و عقل استناد كرده اند.(حر عاملی، بی تا، 17/245؛ نجفی، بی
تا، 22/76)
گاهی برخی
ها، در کارآمدی یا درستی این راهکار تردید میکنند، در حالی که امروزه دشمنان
اسلام در راستای اهداف و منافع خویش، چنین تحریمی را درباره ایران و گروه های
اسلامی اعمال میکنند. برای نمونه 19 شبکهی رادیو و تلویزیون ایران از روز 24 مهر
91 از روی ماهواره هاتبرد به دستور یوتلست، مالک هاتبرد قطع شد. این شبکهها شامل
پرس تی وی، شبکه خبر، العالم، کوثر، تلویزیون قرآنی، سحر 1 و 2 و جام جم 1 و 2
بودند. بنا به اعلام «ونسا اوکانر» مسئول مطبوعاتی یوتلست، قطع رادیو و تلویزیونهای
ایران در راستای اجرای طرح تشدید تحریمهای اتحادیه اروپا علیه این کشور بوده و
دستور کمیسیون اروپا پشت این جریان بوده است. گفته میشود که این تحریم تحت فشار
لابی آمریکا و صهیونیست انجام شده است.[1]
تحریم فیلمهای
ملی و آثار فاخر ایران در فرآیند اکران بینالمللی و یا نادیدگی تعمدی این آثار در
جشنوارههای بینالمللی از دیگر تحریم های رایجِ سلبی دشمنان است. یکی از مصادیق
این عملکرد، تحریم اکران بینالمللی فیلم محمد رسولالله (ص) است که به گفتهی
عوامل فیلم، در برخی موارد آن، پای کارشکنی لابیهای عربستان در میان بود.[2]
فعالیتهای
تهدیدزا و سلبی فناورانه، علاوه بر حوزه ماهوارهها در حوزهی فضای مجازی نیز
وجود دارد. موارد احتمالی همچون قطع اینترنت، تحریم سایتهای ایرانی، تحریم شبکههای
اجتماعی خاص و مانند آنها از این قبیلند. موارد اینچنینی لزوم خودکفایی و عدم
وابستگی در خصوص رسانه ها و زیرساختهای فناوری همچون «فرستندهی ماهوارهای ملی»
و «شبکهی اینترنت ملی» را مجدداً یادآوری میکند.
ب. تحریم
تشابه فرهنگی: تقليد و الگوپذيرى که از ويژگى هاى
روانى انسان و از زمينه هاى مهم اجتماعى شدن و فرهنگ پذيرى
است، ريشه در انگيزه هايى همچون گرايش به برترى و توانمندى،
برخوردار شدن از پذيرش اجتماعى و دور ماندن از فشارهاى اجتماعى دارد كه فرد را
وادار به پذيرش ارزش هاى حاكم بر محيط زندگى و يا مورد قبول الگوى مورد نظر مى كند.
اسلام با
توجه به اين مهم و با تأكيد بر اينكه تقليد و تشابه به هر فرد و گروهى، همگرايى و
همانندی با آنان را در پى دارد( مجلسی،1403، 78/93)، از يك سو، الگوهاى سالم فكرى
و رفتارى را معرفى كرده (احزاب/21؛ ممتحنه/ 4) و از سوى ديگر، با مذموم خواندن
تقليدهاى كوركورانه و عارى از تفكر و تأمّل و نفى الگوهاى ناشايست و تقليد از آن ها(بقره/170)،
تشابه به بيگانگان و تقليد از آن ها را تحريم مى كند
تا مسلمانان در اثر همگرايى با آن ها به فرهنگ پذيرى
و در نتيجه، استحاله فرهنگى گرفتار نشوند. اين مهم به عنوانِ راهکار دیگری برای مبارزه و مقاومت
منفی در برابر بیگانگان، از ديرباز و تحت عنوان «حرمت تشبّه به كفار» در كتب فقهى
مطرح بوده است و تشبه به كفّار در لباس پوشيدن، آرايش كردن، غذا خوردن، روش زندگى
و هرچيزى كه از ويژگى هاى اختصاصى کافران باشد، حرام دانسته شده
است.( برقی، 1/ 624 ؛ حرعاملی ، بی تا، 4/ 383- 385؛ مجلسی،1403، 10/100و 76/112)
ج. نفی نمادهای فرهنگی: نمادها به عنوان
ابزار ارتباط اجتماعى، نقش انتقال فرهنگى را بين افراد، نسل ها
و جوامع بشرى ايفا مى كنند. از اين رو،
اسلام بسيارى از باورها و ارزش هاى بنيادين خود را در قالب هاى
گوناگونى از رفتارها و گفتارهاى نمادين و يا تركيبى از هر دو ريخته و با عناوين
گوناگون كوشيده است كه آن ها را جزئى از رفتارها و گفتارهاى روزمره
مسلمانان قرار دهد تا از اين راه، وارد حوزه فرهنگ عمومى كرده و به هدايت فكرى،
رفتارى آن ها بپردازد. براى مثال، نماز و حج سرشار
از گفتارها و رفتارهاى نمادين و در برگيرنده عميق ترين
مفاهيم توحيدى اند.
«توحيد»
بنيادى ترين باورى است كه اسلام مى خواهد
آن را در تمام انديشه ها، باورها، رفتارها، گفتارها، و عواطف
فردى و اجتماعى انسان منعكس نمايد و قبله نماى
فرهنگ و جامعه كند. از اين رو، از يك سو «قصد قربت» را در همه
رفتارها، گفتارها و عواطف، شرط لازم و يا شرط كمال دانسته است; چنان كه
رو به قبله و يا پشت به قبله بودن در بسيارى از حالات، واجب، حرام، مستحب و يا
مكروه است; يعنى انسان بايد هنگام عبادت، در نهان و آشكار، قيام و قعود، خواب و
بيدارى، متوجه خدا بوده و حتى هنگام انجام شخصی ترين
رفتارها نيز نبايد از خدا و جهت توحيدى غافل شود. از سوى ديگر، رفتارها، گفتارها و
نمادهايى را كه به نوعى تداعى گر و دربردارنده باور و يا ارزشى از فرهنگ
جاهلى و غیر توحیدی اند، مورد نهى تحريمى و يا تنزيهى قرار داده
است تا همه روزنه هاى نفوذ فرهنگ بيگانه به حوزه فرهنگى
مسلمانان را مسدود نمايد. براى مثال به موارد ذيل توجه كنيد:
1. قبله:
روبه سوى معبود بودن، جان مايه اصلى عبادت و بندگى است، اما چون خداوند فراتر از
افق ادراك حسى بشر است و مكان مشخصى ندارد (همه جا هست و هيچ جا نيست) اگر قرار
باشد در رفتار، گفتار و انديشه هاى آدمى تجلّى كند، قطعاً بايد جهت
نمادين، محسوس و مشخصى داشته باشد تا همه بندگان بدان سمت روى كنند. از اين رو،
«كعبه» از دير باز به عنوان برجسته ترين نماد
توحيد، قبله خداپرستان بوده است تا آنان با همه تفاوت ها،
يگانگى و همبستگى فرهنگى و اجتماعى خود را حفظ نمايند. براى همين، از يك سو،
نمازگزاردن به سوى كعبه واجب است(بقره/150) و از سوى ديگر، اقامه آن در برابر
مجسمه، تصوير، قبر، آتش روشن، و نيز در آتشكده، با لباس، انگشترى و روى فرشى كه
داراى تصوير موجود جانداری باشد، نهى شده است. حكمت اين حكم را که نوعی مقاومت و
مبارزه منفی با باورها، آئین ها و نمادهای غیر توحیدی است، پرهيز از تشبّه و
همانندی(هرچند ظاهری) به بت پرستى و عبادت مشرکانه دانسته اند;
چرا كه هر يك از موارد مذكور نمادى از يك باور غيرتوحيدى است.(حر عاملی، بی تا،
ابواب لباس و مکان نمازگزار؛ نجفی، بی تا، 8/367 و380)
2. اذان:
پيش از وضع حكم اذان، مسلمانان با نداى «الصلاةُ جماعة» وقت نماز را اعلان مى كردند
و در سال نخست هجرت، پيامبر(ص) براى تعيين نشانه اى
براى اعلام وقت نماز، با يارانش به مشورت نشست. برخى «بوق زدن» ـ نماد عبادى
يهوديان ـ و برخى ديگر برافروختن آتش و بعضى نيز صداى «ناقوس» را پيشنهاد كردند.
اما چون هر يك از آن ها نمادى از باورها و اديان شرك آلود
بودند، رسول خدا(ص)هيچ يك را نپذيرفت و با این کار، نمادهای
یادشده را طرد و نفی کرد، تا آنكه روزى جبرئيل نازل شد و حكم اذان را ابلاغ
كرد(احمد، بی تا،2/148؛ بخاری، 1401، 1/150); اذانى كه عميق ترين
و بنيادى ترين باورها و ارزش هاى
توحيدى را در بر دارد و به حق مى توان آن را بلندترين سرود توحيد و
زيباترين شعار يگانه پرستى دانست.
نکته شایان
توجه اینکه در جهان امروز فناوری ارتباطات هر روز پیشرفته تر شده و سرعت اطلاع
رسانی، روز به روز فراتر از دیروز افزایش مییابد؛ در چنین بستری تکیه بر مقاومت
منفی و محدودکننده باید کاملا معقول، به جا و به اندازه باشد، زیرا افزون بر هزینه
زا بودن، میتواند مانع از بهره برداری مثبت از این عرصه گردد. برای کاهش پیامدهای
ویرانگر این حوزه، باید از روش های تازه تری مانند فیلترینگ هوشمند استفاده کرد و
توان و کیفیت محصولات فرهنگی داخلی را افزایش داد تا مخاطب به سمت آنچه که مورد
تایید نظام فرهنگ دینی است سوق داده شود.
2-3. راهکارهای اجتماعی
الف. حکم به
پلید بودن: نفرت و پرهيز از پليدى ها كه به
نوعى آسيب هاى جسمى، روحی، روانى و اجتماعى در پى
دارند، از ويژگى هاى روانى انسان است. بر اين اساس،
خداوندِ آگاه از چند و چون تأثير برخى باورها، رفتارها، اشيا و انسان ها
در سلامت جسم، جان و جامعه انسانى، فرهنگ و نهایتا در فرايند تكامل الهى انسانها،
آن ها را «پاك» يا «پليد» ناميده است تا گرايش فطرى
انسان به پاكى ها و گريز از پليدى ها
را جهت داده، آن ها را از همديگر تفكيك نمايد. از اين رو،
قرآن باپليد(رجس/نجس) خواندن بى ايمانى، كفر، شرك و نفاق،[3] مشركان(توبه/28)
و نيز امورى مانند شراب، قمار، بت ها و ازلام
(نوعى بخت آزمايى)(مائده/90)، مردار، خون، گوشت خوك
و مانند آن(انعام/145) بر آن است تا به تأثير ويرانگر آن ها
در جسم، جان، جامعه و فرهنگ بشرى توجه داده، با ايجاد نفرت شديد، مسلمانان را به
پرهيز و کناره گیری از آن ها وادارد. برای همين، اكثريت فقهاى شيعه
با استناد به كتاب، سنّت و اجماع، فتوا به نجاست مشركان بت پرست و نيز اهل كتاب
داده اند، با اين تفاوت كه شماری از فقهاى متأخّر و
معاصر دلايل نجاست ذاتى اهل كتاب را ناتمام دانسته اند،
اما به سبب فتواى مشهور، حكم به احتياط واجب(نجفی، بی تا، 27/42) و يا نجاست
عَرَضى و حكمى آن ها داده اند.
شماری هم آنان را پاک میدانند.(زمانی، 1371، ص65)
اين حكم
نشان مى دهد كه اسلام، پرهيز و کناره گیری از كفّار و
مشركان را فرمان مى دهد. این مبارزه و مقاومت منفی، زمينه
گرایش مسلمان ها به آنان و در نتيجه، نفوذ و اثر گذاری انديشه ها،
باورها و ارزش هاى غيرتوحيدى در جامعه اسلامى و اذهان
مسلمانان از بين میبرد و از طرف دیگر کافران و مشرکان به سبب قرار گرفتن در انزوا
و دشواری های حاصل از کناره گیری مسلمانان، با فشار روانی و اجتماعی رو به روشده و
به مرور دست از کفر و شرک برمی دارند.
ب. تحریم ازدواج: خانواده با وجود ديگر
نهادهاى آموزشى، همچنان نقشى مهم و اساسى در جامعه پذيرى
و اجتماعى شدن فرزندان ايفا مى كند. بسيارى از باورها، ارزش ها
و هنجارهاى اجتماعى، از راه آموزش مستقيم و غيرمستقيم خانواده به فرزندان منتقل مى شوند.
در اين ميان، پدر و بيش از او مادر در شكل گيرى
شخصيتِ پايه فرزندان نقشى كارساز دارند و بسيارى از ويژگى هاى
فرهنگى را از راه ارتباط مستمر (همانند ويژگى هاى
جسمى و روانى از راه وراثت) به فرزندان منتقل مى نمايند.
از اين رو، سلامت جسمى، روانى و فکری و فرهنگى، همواره به
عنوان يكى از اصلى ترين معيارها در گزينش همسر، مورد توجه
افراد در فرهنگ هاى گوناگون بوده و هست.
در بسيارى
از فرهنگ ها و اديان همانند آيين يهود(تثنیه، 7:
1-5؛ نَحیما، 13: 23-30)، مسيح(بدران، 1968م، ص52) و زرتشت(نامشخص، 1367، ص4)،
ازدواج با پيروان اديان، افراد نژادها و قبايل ديگر با چند و چونى متفاوت، ممنوع
بوده است تا افزون بر حفظ هويّت دينى، اصالت نژادى و خانوادگى نيز مصون بماند.
اسلام هرچند در مقايسه با اديان و فرهنگ هاى ديگر،
انعطاف بيش ترى در اين مسئله از خود نشان داده و به
ويژه معيارهاى نژادى، خانوادگى و امتيازات اجتماعى را لغو كرده است، اما نظر به
اين كه هدف اصلى خود را تعليم و تزكيه انسان ها
و اكمال ارزش هاى والاى اخلاقى مى داند،
با اذعان بر تأثير فكرى و رفتار پدر و مادر بر فرزندان(مجلسی،1403، 3/281؛ متقی
هندی، بی تا، ص855)، ايمان را شرط صحّت ازدواج دانسته و پيروان خود را از ازدواج
با مشركان و كافران(بقره/221؛ ممتحنه/10) نهى کرده است، هرچند امتيازاتى همچون
زيبايى و موقعيت برتر اجتماعى نيز داشته باشند. قرآن درباره حكمت اين حكم سلبی مى فرمايد:
(اولئكَ يدعون الى النّار.) (بقره/222); آنان به خاطر باورها و ارزش هاى
شرك آلودشان، ديگران را به سوى آتش جهنم فرا مى خوانند،
اما خداوند با دعوت به ايمان، موجب رستگارى، آمرزش و بهشتى شدن انسان ها
مى شود. بنابراين، خداوند مؤمنان را از اختلاط و
معاشرت با مشركان، كه نتيجه اى جز دورى از خدا در پى ندارد، بر حذر
داشته و به اختلاط با مؤمنان، كه زمينه تقرّب الهى است، فرا مى خواند.(طباطبایی،
1371، 2/205)
ازدواج با
بيگانگان همچنین در دراز مدت موجب حضور گسترده غير مسلمانان در جامعه اسلامى و
تغيير تركيب جمعيت، گسترش فرهنگ بيگانه و اضمحلال فرهنگ اسلامى مى گردد.
از اين رو، ازدواج با پيروان ديگر اديان، جز در موارد
خاص، تحريم شده است.
ج. عدم تکریم اجتماعی:در بينش اسلامى، ميزان ارزش حقيقى انسان در گرو ميزان تكامل الهى اوست كه تنها
از راه تقوا، یعنی پاى بندى به باورها، ارزش ها
و هنجارهاى توحيدى ميسّر است; از اين رو، كافرانِ
حربیِ پیمان شکن را بدترين جنبندگان ناميده(انفال/56-55)و براى آنان
ارزشى قايل نيست. به همين دليل، فقها با استناد به كتاب و سنّت، احكامى را صادر
كرده اند كه به نوعى، عدم تکریم اجتماعى كفّار بوده و
از راه هاى مؤثر برائت و کناره گیری از آنان و مقاومت
منفی است; مانند عدم جواز غسل و نماز بر جنازه آنان، عدم وجوب كفن و دفن، عدم قبول
شهادت،منع وصيت و وقف براى آن ها،
محروميت از ارث، زكات، و عدم جواز استغفار براى مردگان آن ها.(توبه/113)
البته در برخى موارد، بين فقها اختلاف نظرهايى
وجود دارد و بخشی از احکام با توجه به شرایط، میتواند تغییر کند.( نجفی، بی تا،
4/80-81 و28/31-32 و 41/16؛ خمینی، بی تا، 1/73، 78 ، 79 ، 339 و 2/و 72، 442)
د. محدودیت
های اجتماعی: اسلام، پيروان اديان آسمانى را با مشركان بت پرست و بى دينان
یکی نمی داند. آن ها مى توانند
تحت شرايطِ موسوم به «ذمّه» و با حفظ عقيده و مذهب خويش در حوزه حكومت اسلامى،
زندگى كنند. اين شرايط عبارتند از: پرداخت جزيه (ماليات سرانه)، پرهيز از اقداماتى
كه به نوعى امنيت اجتماعى مسلمانان را به خطر انداخته، يا موجب آزار و اذيت آنان
مى شود (مثل همكارى با بيگانگان و جاسوسى براى آن ها،
ايجاد مزاحمت براى زنان و دختران مسلمان و دزدى اموال آن ها)
پرهيز از شكستن هنجارها و بى اعتنايى نسبت به ارزش هاى
اسلامى در ملأعام، اجتناب از احداث معابدى همچون كليسا، صومعه، كنشت و آتشكده،
خوددارى از احداث بناها و ساختمان هاى مشرف بر
خانه هاى مسلمانان، به صدا درآوردن ناقوس، ورود به
مساجد مسلمانان، فروش كتب دينى خود و صليب در بازار مسلمانان، تبليغ باورها و ارزش هاى
خود، و انجام معاملاتى كه در اسلام حرامند. اين محدوديت ها
از جمله براى آن هستند كه به مرور زمان، فرهنگ جامعه اسلامى با تأثيرپذيرى از
باورها و ارزش هاى آنان، دگرگون نشود.(نجفی، بی تا،
21/227-289) از سوى ديگر، زمينه انزواى اجتماعى و فرهنگى آنان فراهم شده، به مرور
زمان، باورها و ارزش هاى شرك آلود
از بين بروند.
ر. تحریم سلطه اجتماعی: ازديگر راه كارهاى
مهم مبارزه و مقاومت منفی برای صيانت از فرهنگ و جامعه اسلامى، تحريم هرگونه تسلط
و ولايت كفار بر مؤمنان و جامعه اسلامى است كه در اصطلاح فقها، به قاعده «نفى
سبيل» معروف و به عنوان يكى از اصول حاكم بر روابط اجتماعى و بين الملل
مسلمان ها با بيگانگان مطرح است.(لنکرانی، 1401، 1/233)
مراد از اين قاعده اين است كه خداوند در تشريع احكام اسلامى، حكمى را كه موجب سلطه
و برترى كافر بر مسلمان شود، جعل نكرده است. بر فرض ثبوت اين قاعده، حكومت آن بر
همه عمومات و اطلاقات اوليه ثابت مى گردد(بجنوردی،
بی تا، 1/162)، بدين معنا كه نقش محدودكننده اى
در استنباط احكام مربوط به روابط اجتماعى ـ سياسى مسلمانان با بيگانگان دارد. از
اين رو، اگر عموم و يا اطلاق آيه و روايتى مقتضى حكمى
باشد كه زمينه ساز سلطه كافر بر مسلمان است، به وسيله
اين قاعده تخصيص خورده، حجيّت خود را براى اثبات نظر شارع از دست مى دهد.
براساس اين قاعده، كه در اثبات آن به قرآن(نساء/141)، سنّت، عقل و اجماعاستناد
شده است(صدوق، 1363، 4/334؛ بجنوردی، بی تا، 1/161؛ لنکرانی، 1401، ص241):
اولا،
برقرارى هرگونه رابطه كشورهاى مسلمان با بيگانگان در صورتى كه موجب استيلاى سياسى،
اقتصادى، نظامى و فرهنگى بيگانگان بر جوامع اسلامى شود، حرام است و نه تنها دولت ها
و ملل مسلمان، حق برقرارى چنين روابطى را ندارند، بلكه بايد با ابزارها و راه كارهاى
گوناگون از جمله مقاومت منفى به مقابله با بيگانگان برخيزند.(خمینی، بی تا، 1/485)
ثانياً، هيچ
كافرى نمى تواند در جامعه اسلامى عهده دار
منصب سياسى، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و قضايى، كه لازمه اش
تسلط و برترى بر مسلمانان است، بشود. مسلمان بودن از شرايط حاكمان، واليان و قضات
جامعه اسلامى است.(معرفت، 1377، 1/270، 279، 287؛ نجفی، بی تا، 40/12)
ثالثاً،
كافر، بر كودكان بى سرپرست (لانّه لا يؤمَن مخادعته عَن
الدين)، ديوانه(حلی، 1389ق، قواعدالاحکام، ص139) و خردسالان مسلمان ـ هرچند
فرزندان خود او باشد ـ و نيز بر تزويج دختر مسلمان خود(نجفی، بی 38/160-163)،
تجهيز ميت مسلمان ـ حتى پدر و فرزند او باشندو برده مسلمان، حق ولايت و سرپرستى
ندارد. همچنين حق شُفعه بر مسلمان ندارد. برخى از فقها حق مالكيت وى بر قرآن و حتى
كتب روايى و فقهى را نيز رد كرده اند.(انصاری، 1421، 158؛ نجفی، بی تا، 22/22 و
338)
3-3-راهکارهای سیاسی
ب. تحریم
وابستگی: قرآن، پيامبر و مسلمانان را از تكيه كردن و وابستگى به بيگانگان در امور
دينى و اجتماعى نهى مى كند.(هود/113) علاّمه طباطبائى در تفسير
«ركون»، «الذين ظلموا» و امورى كه اتكا به ظالمان در آن ها
نهى شده است، مى فرمايد: با توجه به آيات قبلى، مراد از
ظالمان، كافران و مشركان و هر جائر و ستمگرى است كه از پذيرش آيين توحيدى سرباز
زده و ضمن جلوگبری از گسترش و پياده شدن آن، مؤمنان را به سبب باورها و ارزش هايشان
مورد آزار و شكنجه قرار مى دهد. حتى جائران مسلمان نما
را نيز شامل مى شود و «ركون»، فقط به وابستگى برخاسته از
گرايش و تمايل، اطلاق مى گردد. پيامبر(ص) و مسلمانان نبايد ظالمان
را در اداره امور اجتماعى خويش دخالت دهند و يا با استفاده از امكانات آنها به
حفظ، تبليغ، اجراى دين، اخلاق و سنن اسلامى اقدام نمايند; چرا كه اين كار، استقلال
دينى و اجتماعى مسلمانان را خدشه دار كرده، احياى حق از راه توسّل به باطل
به شمار مى رود كه سرانجام، موجب از بين رفتن حق بر
اثر تلاش براى احياى آن مى شود.(طباطبایی، 1371، 11/51)
بر
همين اساس، اسلام نظام هاى اجتماعى و سياسى را كه مبتنى بر فرهنگ
و اندیشه اسلامى نباشند و نيز حاكمانى را كه بر مبناى معيارهاى اسلامى سر كار
نيامده باشند، «غاصب» و «طاغوت» مى نامد. ائمّه
معصوم(ع) نيز همواره نسبت به اين نظام ها و حاكمان
جور، موضع منفى داشته و با آنان درگير بوده اند
و به همين دليل نيز از سوى آنان مسموم و مقتول شده اند.
آن بزرگواران هرگونه همكارى با آن ها و مراجعه
به آنان، حتى براى گرفتن حق مسلّم خويش، را نهى كرده اند(حر
عاملی، بی تا، 11/ 32 و 127 و 131); چرا كه اين گونه
وابستگى ها و مراجعه كردن ها
به معناى به رسميت شناختن آنان بوده و به مرور، مشروعيت آن ها
را نهادينه كرده و در نتيجه، باعث انزوا و خاموشى فرهنگ و جامعه توحيدى مى شود.
ج. تحریم اطلاعاتی:قرآن هرچند با خطاب عام، مسلمانان را از برقرارى ارتباط ولايى با بيگانگان نهى
مى كند. اما به سبب اهميت فراوانى كه حفظ اسرار جامعه
اسلامى دارد، به طور خاص بر آن تأكيد كرده و مسلمانان را از اينكه دشمنان را محرم
راز خود دانسته واطلاعات و اسرار گوناگون نظامى، اقتصادى، سياسى و فرهنگى را در
اختيار آنان قرار دهند و يا به آن ها بفروشند،
نهى مى كند؛ چرا که آنان از هیچ گونه دشمنی با مسلمانان
اجتناب نمی کنند و اطلاعات جامعه اسلامی میتواند در این زمینه مورد استفاده قرار
گیرد.(آل عمران/ 118)اين آيه در شأن
عده اى از مسلمانان نازل شد كه به سبب خويشاوندى،
همپيمانى، همسايگى و حق رضاعى كه پيش از اسلام با يهوديان داشتند، به قدرى روابط
دوستانه و صميمانه با آنان برقرار كردند كه پس از اسلام، اسرار مسلمانان را به آن ها
میدادند و آن ها در مواقع لزوم،آن را عليه مسلمانان به
کار میگرفتند يا آن را در اختيار مشركان مكه قرار مى دادند.
از اين رو، آيه نازل شد وآنان را از اين كار نهى
كرد.(طبری، 1415، 4/82؛ طبرسی، 1408ق، 2/371 )
3-4- راهکار نظامی:
قدرت
برتر نظامى از ابتدايى ترين اشكال آن تا فنّاورى و تجهيزات بسيار
پيشرفته نظامی، همواره ـ به ويژه در جهان معاصر ـ يكى از عناصر قدرت و برترى طلبى هاى
بين المللى بوده است. از اين رو،
اسلام از يك سو، مسلمانان را به داشتن قدرت برتر نظامى براى دفاع از خويش و مقابله
با دشمنان و ترساندن آنان فرا مى خواند(انفال/60)و از سوى
ديگر، هرگونه ارتباط تجارى، از جمله فروش سلاح و فنّاورى نظامى به دشمنان را، در
صورتى كه موجب تقويت بنيه نظامى آنان و در نتيجه، تهديد مسلمانان شود، تحريم
نموده، آن را جزو «مكاسب محرمّه» مى شمارد.(نجفی،
بی تا، 25/28) چنین رویکردی در روابط اقتصادی، به ويژه تجارت نظامى، به مرور زمان
مى تواند بيگانگان را به انزواى بين المللى
كشانده، آن ها را از تلاش، تهديد و اعمال فشار بر ضد
جوامع مسلمان و در نتيجه، تسلط و تأثيرگذارى بر آن، باز دارد. فقهاى مسلمان با
استناد به كتاب(مائده/2؛ انفال/60)و سنّت(حرعاملی، بی تا، 2/6-7)،
ديدگاه هاى ارزشمندى در اين باره
ارائه كرده اند.(نجفی، بی تا، 25/28؛ انصاری، 1421،
152؛ خمینی، بی تا، 1/496)
3-5-راهکارهای اقتصادی:
افزون بر تحریم هرگونه روابط تجاریِ تقویت کننده
دشمن، تحریم فراورده های گوشتی کافران از برجستگی بیشتری برخوردار و بیشتر دارای
صبغه فرهنگی است و مشروط به تقویت دشمن هم نیست. در ذبح يا شكار حيوانات، علاوه بر
شرايطى چون رو به قبله بودن و ذكر نام خدا، مسلمان بودن ذبح کننده يا شكارچى نيز
شرط است. از اين رو، اگر يكى از اصناف كافران ـ اعم از
مشرك، بت پرست، مادى گرا،
اهل كتاب و نيز مرتد و ناصبى ـ حيوانى را سر ببرند و يا به وسيله سگ شكارى، تير و
تفنگ شكار كنند، آن حيوان، غير مذكّا و در حكم مردار است و استفاده از گوشت، پوست
و چربى آن بر مسلمان حرام مى باشد. به همين دليل، گوشت، پوست، چربى و
مواد غذايىِ گوشتى، كه از كشورهاى غيرمسلمان وارد مى شوند
و يا در بازار غير مسلمانان و يا به وسيله غير مسلمانِ ساکن در كشور اسلامى،
فروخته مى شوند، محكوم به حرمت و نجاست هستند. البته
نصوص مربوط به ذبايح اهل كتاب، قدرى متفاوت است; لذا برخى براى جمع بين ادله، حكم
به كراهت كرده اند; اما مشهور فقها ذبايح اهل كتاب را
نيز غيرمذكّا دانسته اند.(نجفی، بی تا، 36/25؛ خمینی، بی تا،
2/204) اين راه كار نيز در جهت منزوى ساختن بيگانگان و
واگرايى از آن ها قابل ارزيابى است و نوعی مقاومت منفی
به شمار میرود و يكى ديگر از زمينه هاى اختلاط
و فرهنگ پذيرى از بيگانگان را از بين برود.
3-6- مهاجرت
مهاجرت،
همواره یکی از راهکارهای حفظ حيات و يا رسيدن به شرايط بهتر آن، بر زندگى بسيارى
از حيوانات و انسان ها حاكم بوده است. شماری از حیوانات و
برخى گروه هاى انسانى با عنوان «مهاجر» و كوچندگان
شناخته مى شوند. پيشرفت فنّاورى و گسترش روز افزون
جوامع شهرى، هر چند بسيارى از زمينه هاى مهاجرت
را از بين برده، اما اصل اين رفتار، همچنان بر زندگى بشر حاكم است و بسيارى از
انسان ها براى دست يابى
به شرايط بهتر زندگى، تجارت و يا تحصيل، از شهرى به شهرى و يا از كشورى به كشور
ديگر مهاجرت مى كنند.
اسلام، كه
حيات و تكامل انسان را در گرو حيات معنوى او مى داند،
گستره مهاجرت را به محدوده اى فراتر از قلمرو زندگى مادى توسعه و به
آن صبغه توحيدى داده است. از اين رو، «مهاجرت فرهنگى» يكى از مفاهيم عميق
اسلامى و بهترين نوع هجرت به شمار مى رود; اين
هجرت دو نوع است: هجرت درونى; يعنى ترك ديار آلودگى ها
و خيمه زدن در سرزمين پاكى ها ،(متقی هندی، 1425، 1/65) و هجرت
بيرونى; يعنى ترك دارالكفر، خارج شدن از ولايت طاغوت و سكنى گزيدن در دارالايمان و
قلمرو ولايت خدا.
در يك جامعه
طاغوتى(غير دينى) که نظام سياسى، اجتماعى و فرهنگ غیر توحیدی بر آن حاكم است،
باورها، انديشه ها، ارزش ها
و رفتارهاى افراد آن جامعه نيز صبغه طاغوتى پيدا كرده، توانمندى هاى گوناگون فردى
و اجتماعى در مسير طاغوت قرار گرفته، انسان ها
دچار انحطاط و تباهى مى شوند. در چنين جامعه اى،
بندگى خدا براى اكثريت قريب به اتفاق انسان ها
امكان پذير نيست; چرا كه جريان تند اجتماعى، همانند سيلى
بنيان كن، افراد را با خود مى برد
و با كوبيدن به صخره ها و كناره ها
نابودش مى كند.(ابراهیم/28-29) برای همين، اگر
مسلمانى نتواند در دارالكفر، هويّت دينى خود را حفظ كرده و آزادانه و آشكارا به
باورها و ارزش هاى اسلامى پاى بند
باشد، بايد از آنجا كوچيده، در جامعه اسلامى و دارالايمان زندگى كند.
هجرت براى
حفظ حيات دینی و معنوى و به عنوان نوعی مقاومت منفی در برابر بیگاناگان چنان اهميت
دارد كه مهاجرت پيامبر(ص) از مكّه به مدينه مبدأ تاريخ مسلمانان شد(طبری، 1380،
تاریخ طبری، 27/122)، در حالى كه حوادث مهمّ ديگرى همچون ولادت، بعثت، فتح مكّه و
رحلت آن حضرت نيز وجود داشتند. خود پيامبر اكرم(ص) نيز درباره اهميت مهاجرت فرهنگى
مى فرمايد: «مَن فرّ بدينه من أرض و إن كان شبراً مِن
الارضِ، استوجبَ الجنةَ و كان رفيقَ ابراهيمَ و محمّد».(طبرسی،1408، 3/98)
در اين
زمينه، خداوند كسانى را كه به سبب زندگى در سرزمين بيگانگان و عدم مساعد بودن
شرايط اجتماعى براى فراگيرى معارف دينى و پاى بندى
به آن، از دين خدا روى بر تافته اند، ستمگرانى مى نامد
كه بر خود ستم روا داشته اند. هنگامى كه پس از مرگ، فرشتگان وضع
نامساعد دينى آنان را مشاهده مى كنند، از وضعيت دينى آنان در زمان حيات،
پرسش مى كنند. آنان مى گويند:
ما در جامعه اى زندگى مى كرديم
كه حاكميت و قدرت اجتماعى- سياسى در دست مشركان بود و ما اقلّيت ناتوانى بيش
نبوديم. آن ها ما را از پاى بندى
به باورها و ارزش هاى دينى و شعائر الهى باز مى داشتند
و هيچ كارى از ما ساخته نبود. فرشتگان با ردّ ادعاى استضعاف آنان مى گويند:
زمين خدا كه بسيار گسترده بود; اگر آنجا تحت فشار، محدوديت و آزار و شكنجه بوديد،
چرا به سرزمين ديگرى هجرت نكرديد تا آزادانه به فراگيرى معارف دينى پرداخته، شعائر
الهى را بر پاى داريد و از استضعاف فرهنگى رهايى يابيد؟ بلكه مستضعف واقعى مردان و
زنان و كودكانى هستند كه نه مى توانند چاره اى
براى رهايى از فشارها و محدوديت هاى اجتماعى و حفظ هويت دينى خويش در آن
جامعه پيدا كنند و نه مى توانند آن سرزمين را ترك كرده و جاى ديگرى
بروند.(نساء/97-99؛ طباطبایی، 1371، 5/49-50)
افزون بر
آيات ياد شده، قرآن با گزارش نمونه هايى از
مهاجرت فرهنگى افراد و گروه هاى خداپرست، بر آن است تا الگوى رفتارى
مناسبى در اين زمينه ارائه نمايد. هجرت بنیاسرائیل از مصر به کنعان(طه/77)، هجرت
اصحاب کهف(کهف/13-16)، هجرت حضرت ابراهیم و یارانش از بابل به فلسطین(عنکبوت/26؛
صافات/99؛ طباطبایی، 1371، 16/122)و هجرت مسلمانان صدر اسلام به حبشه(ابن سعد، بی
تا، 1/203) و مدینه(انفال/74؛ نحل/41) از این قبیلند.
7-3- پایداری تا پای جان
پاى بندى
به باورهاى اسلامى در زندگى فردى و اجتماعى، ناگزير يك سلسله ناملايمات، محدوديت ها
و محروميت هاى ظاهرى به دنبال دارد. اسلام مقاومت در
برابر اين امور و ديگر فشارهاى اجتماعى براى صيانت از فرهنگ اسلامى و عدم پذيرش
فرهنگ جاهلى را از مصاديق بارز «صبر در طاعت» و «جهاد فى سبيل الله»
مى داند و از مسلمانان مى خواهد
هرگز به دلايلى همچون حاكميت فرهنگ جاهلى بر جامعه وجهان و پيروى اكثريت از آن،
اندك بودن رهروان راه درست و وجود فشارهاى گوناگون اجتماعى، دست از باورها و ارزش هاى
خود برنداشته، به رنگ جماعت درنيايند; چرا كه پس از هدايت سبيل(انسان/2) و تبيين
رشد از غىّ(بقره/256)،حجت بر همه تمام است و بايد براى حفظ باورها و
ارزش ها توحيدى پايدارى كرد.
مقاومت و
جان بازى در راه باورها و ارزش هاى
توحيدى، جلوه هاى با شكوهى در تاريخ اديان الهى داشته
است و انبيا، خود طلايه داران اين حركت بوده اند.
از اين رو، قرآن کریم افزون بر انبيا، از افراد و گروه هاى
مؤمنى نام مى برد كه به رغم حاكميت فرهنگ و نظام
اجتماعى ـ سياسى طاغوت بر جامعه و تحمّل سختى هاى
فراوان، دست از دین توحيدى بر نداشته و با به جان خريدن انواع فشارهاى اجتماعى،
آزارها و اذيت ها سر بر سرآيين و ايمان خود نهادند. اين
كار آنان چنان بزرگ و با شكوه است كه خداوند آن را به غايت ستوده و آن ها
را براى هميشه تاريخ و به عنوان الگوى سرمد مؤمنان معرفى كرده است. قرآن با بيان
اين قبيل داستان ها، بر آن است كه از يك سو، مسلمانان را،
كه همواره با اين فشارها مواجه بوده اند، دل دارى
دهد تا هرگز موعوب جوامع و فرهنگ هاى طاغوتى نشده، بر صيانت از باورها و
ارزش هاى توحيدى پاى دارى
كنند و از سوى ديگر، سرانجام دردناك كافران را، كه دست به آزار مؤمنان زده اند،
براى عبرت همه كافران تاريخ گوشزد نمايد. برخى از افراد و گروه هایی که دست به
چنین مقاومتی زدند و قرآن کریم گاه مفصل به بیان مقاومت آنان پرداخته است عبارتند
از:ساحران فرعون(اعراف/119-126؛ طه/71-75)، مومن آل فرعون(غافر/22-45)، حویزی،
1378، 4/518؛ مجلسی، 38/162)، آسیه همسر فرعون (تحریم/11)، اصحاب کهف(کهف/20)،
اصحاب اخدود(بروج/4-8) و مسلمانان صدر اسلام(نحل/110؛ آل عمران/166؛ طبری، 1415، تفسير طبرى، 4/247 و14/240 / طبرسی، 1408،
2/ 465 و 6/ 203؛ طباطبایی، 1371، 12/ 355)
نتیجه گیری
اسلام برای
حفظ موجودیت و استقلال و برتری فرهنگ و جامعه اسلامی راهبردها و راهکارهای
گوناگونی طراحی کرده است. راهبرد مقاومت منفی و راهکارهای آن از جمله آنهاست.
مسلمانان و جوامع اسلامی باید همیشه روابط و رفتارهای خود با بیگانگان را بر پایه
آن تعریف و مدیریت کنند. این راهبرد و راهکارهای آن در صورتی که به خوبی اجرا شود،
همواره به عنوان مرزهایِ محکم و استوارِ فرعنگی و اجتماعی میتواند فرهنگ و جامعه
اسلامی را از نفوذ، تاثیر و سلطه بیگانگان و پیامدهای ناگوار آن حفظ کرده و به
گسترش دین خدا کمک کند. عدم مقاومت منفی مومنان در برابربیگانگان همواره در طول
تاریخ ادیان توحیدی یکی از زمینه های مهم آسیب پذیری جوامع و فرهنگ های دینی آنان
بوده است و گاه خسارت های جبران ناپذیری وارد کرده است.
[1]- اردشیر زابلی
زاده (مدیر شبکه بینالمللی خبر)، «پارادوکس تئوریک غرب در مقوله آزادی بیان»، 30
مهر 91، خبرگزاری فارس، قابل بازیابی در آدرس اینترنتی زیر:
[2]- پخش جهانی
«محمد رسولالله (ص)» به کجا رسید؟»، 17 اسفند 94، خبرگزاری فارس، قابل بازیابی در
آدرس اینترنتی زیر:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13941215001288
[3]- كَذَلِكَ يَجْعَلُ
اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ.( انعام/125)؛ اين گونه خداوند
پليدي را بر افرادي كه ايمان نمي آورند، قرارمي دهد. خداوند در اين آيه ضلالت و بي
ايماني = (شرک و کفر) را، رجس و پليدي ناميده است و کلمة «علي» اين معنا را ميرساند
که پليدي شرک و کفر سراپاي آنان را گرفته و موجب نفرت ديگراني که بدان آلوده
نيستند ميشود. چنانچه، طبع انساني از غذاي آلوده به ناپاکيها و نجاست، گريزان
است.(الميزان، ج 7، ص 343 ) و نيز در سورة توبه / 125 گمراهي را رجس ناميده و ميفرمايد:
وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى
رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كَافِرُونَ، (و هنگامي که سورهاي نازل ميشود، بر
ايمان مؤمنان ميافزايد) و اما آنها که در دلهايشان بيماري (نفاق، شک و ترديد)
وجود دارد، پليدي بر پليدشان افزوده؛ و از دنيا رفتند در حالي که کافر بودند.